پس از اینکه گروهی از دانشمندان به خطر مرگباری پی می برند، تصمیم می گیرند برای مقابله با این تهدید با یک کارآگاه همکاری کنند و ...

داستان این فیلم درباره‌ی زنی به نام لیلی است که از اتفاقی ناگوار رنج می برد. او برای پیداکردن آرامش به خانه‌ای آرام می رود ولی در آنجا یک پرنده سار وحشی آرامش او را خراب می کند. تلاش او برای بیرون کردن آن پرنده باعث می شود تا اراده خود را برای زندگی و ظرفیت عشقی دوباره کشف می کند و ....

یک مرد تنهای 40 ساله زنی را استخدام می کند تا رحمش را برای القای مصنوعی اجاره کند. اما این دو فرد غریبه کم کم با هم آشنا می شوند و مفاهیم مهمی را از روابط و مرزها و حتی عشق و علاقه را در کنار یکدیگر درک می کنند...

وقتی امپراطور چین دستور می دهد که از هر خانواده، یک مرد باید در ارتش آن کشور خدمت کند، بزرگترین دختر یک جنگجوی نجیب و شرافتمند تصمیم می گیرد که با پوشیدن لباس مبدل و تغییر هویت خود، جای خالی پدر را در جبهه های نبرد با دشمن پر کند و…

اندی تاکرمن به عنوان مشاور به کمپ شعبده بازی دوران نوجوانی خود باز می گردد، جایی که وی امیدوار است بتواند حرفه ی خود را دوباره زنده کند و شغلی برای خودش دست و پا کند و...

دو دوست "بن" و "آلیس" که همیشه تنها بوده‌اند و زندگی یکنواختی داشته‌اند ، درمی‌یابند در فصل تابستان به تعداد زیادی عروسی دعوت شده‌اند ، به همین منظور تصمیم می‌گیرند تمامی عروسی‌های تابستان را به عنوان زوج شرکت کنند. اما…

زنی شجاع به نام الن مارتین که در یک شرکت بیمه مشغول به فعالیت است، سرنخ یک کلاهبرداری بزرگ را کشف می‌کند و طی یک اقدام شجاعانه، درصدد افشای آن برمی‌آید و...

«اليزابت» (ويدرسپون) پشت رل اتوموبيل خوابش مي برد و به شدت تصادف مي کند و به اغما مي رود. چند هفته ي بعد، مردي به نام «ديويد» (رافالو) آپارتمان «اليزابت» را اجاره مي کند ولي بلافاصله متوجه مي شود که «اليزابت» کاملا هم خانه را خالي نکرده است. جسم «اليزابت» شايد مرده باشد ولي روحش کاملا زنده است و مصرانه پا مي فشارد که آپارتمان هنوز به خودش تعلق دارد...

نا کلمن (لیندزی لوهان) دختر جوانی است که پدرش را از دست داده مادرش تس (جیمی لی کرتیس) می‌خواهد مجدداً ازدواج کند و آن‌ها سر این مسئله با هم اختلاف دارند همچنین آنا با مادرش در بسیاری از مسائل از جمله سبک زندگی و موسیقی با هم اختلاف دارند. آن‌ها با هم به یک رستوران چینی می‌روند و پس از خوردن شیرینی بخت و اقبال جای آن‌ها با هم عوض می‌شود و آنا به جسم مادرش و همین‌طور مادر به جسم آنا انتقال پیدا می‌کند ...

"سام داوسون" مردی با ضريب هوشی يک بچه ۷ ساله است که همسرش پس از اينکه دخترشان به دنيا می آيد آندو را ترک می کند. سام نام دخترش را "لوسی" می گذارد و او را به تنهايی بزرگ می کند و رابطه عاطفی بسيار قویی بين اين پدر و فرزند بوجود می آيد. اما محدوديت های ذهنی سام باعث ايجاد مشکلاتی برای خودش و لوسی می شود. قانون حکم می کند که لوسی بايد از سام جدا شود و بنابراين سام با وکيلی قدرتمند به اسم ريتا هريسون که می خواهد توانايی هايش را با پيروزی در اين پرونده به رخ همکارانش بکشد، همراه می شود تا از حق خود دفاع کند...